مطلب دوّم

در قول پیغمبر(ص) و نصّ و تصریح او به خلافت امیرالمؤمنین(ع) علاوه بر احادیث غدیرخم. و این احادیث چندین قسم است و ما اکتفا به چند قسم می نمائیم.

»»»»»

اوّل، در نصّ پیغمبر(ص) به اینکه علی است خلیفه ی بعد از او و به اینکه خلفاء بعد از علی(ع) یازده فرزند او است و ایشانند ائمّه اثناعشر و خلفاء پیغمبر، همان بزرگوار نود و چهار حدیث از ایشان در دو باب نقل کرده.54

 

دوّم، آنچه از ایشان رسیده که پیغمبر و ائمّه ی اثناعشر حجج الله می باشند بر خلق خدا، و در این باب نُه حدیث نقل کرده.55

 

سوّم، آنچه از ایشان رسیده که علی امیرالمؤمنین است و سیّد مُسلمین و امیر برره است، و در این باب چهل و دو حدیث نقل کرده.56

 

چهارم، قول پیغمبر(ص) که به علی فرمود اَنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هرونَ مِن مُوسيٰ اِلاّ اَنَّهُ لانَبِیَّ بَعدی و در این باب درست صد حدیث نقل کرده از ایشان.57

 

پنجم، آنچه از ایشان رسیده که علی وصیّ پیغمبر(ص) است و یازده فرزند او اوصیاء پیغمبرند و ایشانند اوصیاء و ائمّه ی اثناعشر، و در این باب هفتاد حدیث نقل کرده.58

 

ششم، در بیان آنکه ائمّه ی بعد از پیغمبر، به نصّ پیغمبر اجمالاً و تفصیلاً دوازده می باشند و ایشان علی و یازده فرزند او می باشند، و در این باب پنجاه و هشت حدیث از ایشان نقل کرده.59

 

هفتم، در امر کردن پیغمبر(ص) به اقتداء نمودن به علی بن ابی طالب(ع) و به ائمّه از آل محمّد(ص) و امر به ولایت ایشان، و بیست و یک حدیث از ایشان نقل کرده.60

 

هشتم، در نصّ پیغمبر(ص) و امر او به وجوب تمسّک به ثقلین، که قرآن و اهل بیت او باشند، که فرمود من می روم و دو چیز بزرگ و سنگین در میان شما می گذارم، قرآن و اهل بیت خودم را، اگر به این دو تمسّک نمائید هرگز گمراه نمی شوید و این دو از هم جدا نمی شوند تا در قیامت در کنار حوض بر من وارد شوند، و سی و نه حدیث از ایشان نقل کرده.61

 

نهم، قول پیغمبر(ص) که فرمود مَثَل اهل بیت من کشتی نوح است هرکه سوار شد نجات یافت و هرکه تخلّف کرد غرق شد، یازده حدیث از ایشان نقل کرده.62

 

دهم، آنچه از ایشان رسیده که ائمّه ی اثناعشر ارکان ایمانند و خدا قبول نمی کند اعمال بندگان را مگر به ولایت ایشان، شانزده حدیث نقل کرده.63  و سه حدیث دیگر نقل کرده که خدا همه ی پیغمبران را به ولایت پیغمبر و ائمّه ی اثناعشر مبعوث نموده.64

 

یازدهم، در اخوّت و برادری قرار دادن پیغمبر میان اصحاب، مثلاً سلمان را با اباذر، و عمر را با ابابکر، و هکذا، و اخوّت خود را با علی قرار داد و غیر از علی را برادر خود قرار نداد و برادر نگفت، و در این باب پنجاه و هشت حدیث از ایشان نقل کرده.65

 

دوازدهم، قول پیغمبر(ص) و نصّ او که حقّ با علی و علی با حقّ است، چهارده حدیث از ایشان نقل کرده.66 و در جای دیگر در باب ردّه که واقع شد بعد از پیغمبر(ص) و حقّ با علی بود، پانزده حدیث نقل کرده.67

 

سیزدهم، آنچه از ایشان رسیده که علی وزیر پیغمبر است، یازده حدیث نقل کرده.68

 

چهاردهم، پیغمبر(ص) فرمود علی سیّد مسلمین و سیّد عرب است و سیّد است در دنیا و آخرت و سیّد اوصیاء و سیّد خلائق است بعد از پیغمبر(ص)، و بیست و سه حدیث در اینجا نقل کرده69 و در باب دیگر بیست و سه حدیث دیگر نقل کرده که علی بهترین خلق است بعد از پیغمبر و بهترین بشر و بهترین امّت است.70 و یازده حدیث نقل کرده در آیه ی أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ.71و72 و نود و پنج حدیث نقل کرده در فضیلت و رستگاری شیعیان و محبّان امیرالمؤمنین(ع) و یازده فرزند طاهرین او.73  و جمیع این احادیث را از کتب معتبره ی ایشان نقل کرده و اگر کسی اینها را و قریب به مضامین اینها را که در همان کتاب غایة المرام از کتب ایشان نقل کرده جمع کند، از هزار می گذرد با قطع نظر از احادیث شیعه که از حساب و شماره بیرون است و اکثر این مطالب در نزد مخالفین هم مسلّم و مقبول و متواتر است.

 

ابن ابی الحدید می گوید که حکایت غدیر خم و خبر منزلت و امثال اینها نصّ صریح نیست، بلی شیعه می گوید که تصریح و واضح گفت پیغمبر(ص) که علی خلیفه ی او است و امیرالمؤمنین است و تصریح کرد در بسیاری از مقامات که علی خلیفه او است بر ایشان بعد از او و امر کرد ایشان را به شنیدن و اطاعت کردن او و امر کرد همه را که به لفظ امیرالمؤمنین او را سلام کنند، و شخص با انصاف چون بشنود آن هنگامه و نزاع را که بعد از پیغمبر(ص) کردند یقین می کند که نصّ نبوده بلکه تعریض و تلویح و کنایه بوده و شاید مصلحتی باز داشت پیغمبر را از تصریح کردن.74

 

حاصل جواب این مخالف این است، اگر نصّ بود صحابه نزاع و مخالفت نمی کردند؟ و همین یک کلمه، جواب او و دیگران است که در جواب می گویند دلیل با اجماع است و اجماع بر همه اینها مقدّم است. و ما ان شاء الله اشاره به اجماع ایشان خواهیم نمود.

 

............................................................

منابع و توضیحات:

 

54. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 1، باب 12، ص 32 تا 47 و باب 14، ص 65 تا 71.

55. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 1، باب 10، ص 27 و 28.

56. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 1، باب 8، ص 16 تا 22.

57. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 1، باب 20، ص 109 تا 126: (یاعلی) تو نسبت به من به منزله ی هارون نسبت به موسی هستی جز آنکه پس از من پیامبری نیست.

58. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 1، باب 22، ص 152 تا 168.

59. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 1، باب 24، ص 191 تا 200.

60. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 1، باب 26، ص 209 تا 211.

61. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 1، باب 28، ص 211 تا 217.

62. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 1، باب 32، ص 237 تا 239.

63. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 1، باب 46، ص 250 تا 253.

64. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 1، باب 48، ص 258 و 259.

65. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 2،فصل 2، باب 13، ص 478 تا 481 و باب 15، ص 482 تا 486.

66. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 2، فصل 2، باب 45، ص 539 و 540.

67. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 2، فصل 2، باب 67، ص 575 تا 576.

68. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 2، فصل 2، باب 83، ص 612 تا 614.

69. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 2، فصل 2، باب 85، ص 618 تا 621.

70. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 2، فصل 2، باب 1، ص 448 تا 451.

71. سوره ی بیّنه، آیه ی 7: آنان همان بهترین آفریدگانند.

72. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 2، فصل 1، باب 27، ص 326 و 327.

73. سیّد هاشم بحرانی، غایة المرام، مقصد 2، فصل 2، باب 71، ص 578 تا 588.

74. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، جلد 1، ص 135.

 

منبع: کاشف الاسرار ، بنیادهای بینش و باورهای شیعی ، مولی نظر علی طالقانی ، جلد اوّل ، به کوشش مهدی طیّب