در محضر استاد مهــــــــدی طیّب
.: در محضـــــــر استاد مهـــــــدی طیّب :.

» آثار مخرّب روحی ارتکاب گناهان و غوطه وری در لذایذ طبیعی و نفسانی
معصیت، دل را فاسد و تباه می کند و در صورت تداوم و افراط، آن را واژگونه و از هویّت اصلی خود خارج می سازد و راه بازگشت به نیکی ها و پاکی ها را بر آن سد می کند. امام باقر ( ع ) می فرمایند: ما شَیءٌ اَفسَدَ لِلقَلبِ مِنَ الخَطیئةِ. اِنَّ القَلبَ لَیُولقِعُ الخَطیئَةَ فَما تَزالُ بِهِ حَتّی تَغلِبَ عَلَیهِ فَیُصَیِّرَ اَسفَلَهُ اَعلاهُ وَ اَعلاهُ اَسفَلَهُ: هیچ چیز مانند خلافکاری و گناه، دل را فاسد نمی کند. قلب با گناه در می آمیزد و این وضعیّت ادامه می یابد تا جایی که گناه بر دل چیره می شود و آن را واژگونه و زیر و رو می کند. ( 1 )
همچنین آن حضرت می فرمایند: ما مِن عَبدٍ اِلاّ وَ فی قَلبِهِ نُکتَةٌ بَیضاءُ، فَاِذا اَذنَبَ ذَنباً، خَرَجَ فِی النُّکتَةِ نُکتَةٌ سَوداءُ. فَاِن تابَ ، ذَهَبَ تِلکَ السَّوادُ وَ اِن تَمادَی فِی الذُّنوبِ ، زادَ ذلِکَ السَّوادُ حَتّی یُغَطِّیَ البَیاضَ. فَاِذا غَطَّی البَیاضَ، لَم یَرجِع صاحِبُهُ اِلی خَیرٍ اَبَداً: هیچ بنده ای نیست مگر اینکه در قلبش نقطه ی سفیدی وجود دارد. هنگامی که مرتکب گناهی می شود، نقطه ی سیاهی در آن نقطه بیرون می آید. اگر توبه کند، آن سیاهی از بین می رود و اگر در ارتکاب گناه مداومت ورزد، آن سیاهی زیاد می شود تا جایی که تمامی آن سفیدی را می پوشاند. وقتی آن سفیدی پوشیده شد، صاحب آن قلب هرگز به نیکی باز نخواهد گشت. ( 2 )
غوطه وری در لذّت های جسمانی و نفسانی، هوسرانی، شکم چرانی، شهوت رانی و غرق شدن در رفاه مادّی، دل را می میراند و لطافت و رقّت و حسّاس بودن آن را در برابر امور معنوی از بین می برد. در نتیجه، صاحب چنین قلب قسی و بی احساسی، از درک لذّت های معنوی محروم می شود و دیگر نمی تواند حلاوت و شیرینی ذکر، دعا، عبادت و راز و نیاز عاشقانه با خدا را احساس کند و لذا نسبت به امور معنوی بی رغبت می شود.

» در مقام دعا و توسّل؛ مراتب دعا
دعای واقعی هر شخص، خواسته ها و آرزوهایی است که در زمین دل وی می روید و او را به تاب و تب می افکند. این خواسته ها و آرزوها متناسب با سطح معرفت شخص است. با عنایت به اختلاف سطح معرفت اشخاص، خواسته ها و آرزوهای آنها نیز متفاوت است. هرچه سطح معرفت شخص بالا رود، خواسته ها و دعاهایش نیز تعالی می یابد. بر این اساس، دعاها را از منظر خواسته ای که طیّ آن مطرح می شود می توان به گروههای زیر دسته بندی کرد.
 1. خواسته های دنیوی با مصداق معیّن
این گروه از دعاها عموماً برخاسته از نازلترین سطح معرفت است. گویا دعاکننده با طرح خواسته معیّن خویش، در این مقام برآمده است که کسی را که از او درخواست می کند، بر نیاز خویش مطّلع سازد. گوئیا او از این نیاز بی خبر است. در حدیث قدسی، خدای متعال به این گروه از دعاکنندگان می فرماید: لا تُعَلِّمونی بِما یُصلِحُکُم، اَنَا اَعلَمُ بِهِ: در صدد بر نیایید آنچه را به مصلحت شماست به من بیاموزید، زیرا من به مصالح شما داناترم. 1و2 با عنایت به اینکه علم و دانایی بشر بسیار محدود است وَ ما اوتیتُم مِنَ العلمِ اِلاّ قَلیلاً: از علم و دانایی جز اندکی به شما داده نشده است. 3 و در نتیجه مصالح حقیقی انسانها غالباً بر آنها پوشیده است، خواسته هایی که به صورت معیّن در قالب دعا مطرح می شود، غالباً متوجّه اموری است که صرفاً ملایم طبع و مطابق هوسهای دعاکننده است و در موارد بسیاری با مصالح حقیقی او مغایرت دارد. به فرموده قرآن کریم یَدعُ الاِنسانُ بِالشَّرِّ دُعائَهُ بِالخَیرِ» انسان همان طور که چیزهایی که به خیرش می باشد را از خداوند درخواست می کند، چیزهایی را که برای او شرّند نیز از خداوند درخواست می کند. 4

» رويكرد تماميّتگرا به دین 
اسلام به عنوان يك دين، همانند هر چيز ديگر، داراي اسم و نام، وصف و صفت، و حقيقت و ذاتي است. چنان كه ميوهاي چون  سيب، نامي دارد كه از سه حرف  س ، ي ، ب تشكيل شده است ، وصفي دارد كه همة اطّلاعاتي است كه دربارة انواع و خواصّ سيب قابل فراگيري است،  و حقيقتي دارد كه خود ميوة  سيب است؛ اسلام و مسلماني هم نام و اسمي دارد كه اشخاص بر خود مينهند، وصف و صفتي دارد كه همة معلوماتي است كه در مطالعات  ديني قابل كسب و فراگيري است، و حقيقتي دارد كه معرفت و ايمان  قلبي، روحيّات و خلقيّات معنوي و انساني، و اعمال صالح و منطبق بر اوامر و رضايت الهي است. 
اشخاص در بهرهمندي از اسلام به سه گروه تقسيم شدهاند. گروهي تنها به نام و ادّعاي مسلماني بسنده كردهاند و نه شناختي از اسلام دارند و نه وجودشان بهرهاي از كمالات دين برده است. 1 گروه ديگر علاوه بر نام مسلماني، به كسب علم و جمعآوري اطّلاعات در عرصة شناخت دين پرداخته و عمري را به مباحثات و مجادلات علمي بر سر موضوعات ديني سپري ساختهاند، ولي وجودشان از كمالات دين بيبهره است. امّا گروه سومي وجود دارند كه همّت خود را بر بهره بردن از حقيقت دين و پياده كردن اسلام در همة ابعاد وجودي خويش و نايل شدن به كمالاتي كه اسلام در صدد رساندن انسان به آنها بوده، گماردهاند. نه اسم و ادّعاي مسلماني، و نه حتّي قيل و قالهاي علمي بر سر مسائل اسلامي، هيچ يك، آنها را به خود جذب و مشغول نساخته و از گام سپردن در جهت نيل به حقيقت دين بازنداشته است. 2

به چه سبب حضرت امیر (ع) قسیم الجنّة والنّار است؟
در صافی از علل الشرایع صدوق (قده) روایت کرده که مفضّل (قده) به صادق (ع) عرض کرد به چه سبب حضرت امیر (ع) قسیم الجنّة والنّار است؟ فرمود برای آنکه حبّ او ایمان است و بغض او کفر است، و بهشت خلق نشده مگر برای اهل ایمان و جهنّم خلق نشده مگر از برای اهل کفر، پس او به این جهت قسیم جنّت و نار است و داخل بهشت نشود مگر اهل محبّت او و داخل نشود مگر اهل بغض او. مفضل عرض کرد که آیا انبیا و اوصیاء محبّ او بودند و دشمن داشتند دشمنان او را ؟ فرمود بلی به جهت آنکه رسول خدا (ص) در روز خیبر فرمود فردا عَلَم را به کسی دهم که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند. آیا می شود که انبیاء و رسل و اوصیاء چنین کسی را دوست ندارند؟ عرض کرد نه. فرمود آیا می شود که مؤمنین از امّت ایشان چنین کسی را دوست ندارند؟ عرض کرد نه . فرمود پس ثابت شد که همه انبیاء و رسل و همه مؤمنین محبّ علی بن ابیطالب (ع) بودند و ثابت شد که مخالفین ایشان مبغض امیرالمؤمنین (ع) و اهل محبت بوده اند. عرض کرد بلی. فرمود پس داخل بهشت نشود مگر محبّ او از اوّلین و آخرین و داخل آتش نشود مگر مبغض او از اوّلین و آخرین، پس او قسیم الجنّة والنّار است.
 -:- -:- -:- -:- -:- -:- -:- -:- -:- -:-
	  -:- -:- -:- -:- -:- -:- -:- -:- -:- -:-