علاقه به دنیا
امام صادق عليه السّلام فرمود:
هر كس به دنيا علاقه داشته باشد هنگامى كه از دستش مىرود ناراحت مىگردد.
منبع: طبرسى، على بن حسن، مشكاة الأنوار / ترجمه عطاردى ؛ ص253- 254
امام صادق عليه السّلام فرمود:
هر كس به دنيا علاقه داشته باشد هنگامى كه از دستش مىرود ناراحت مىگردد.
منبع: طبرسى، على بن حسن، مشكاة الأنوار / ترجمه عطاردى ؛ ص253- 254
.: در محضـــــــر استاد مهـــــــدی طیّب :.

:::حبّ و تحبّب
هر هنرمند، اثر هنری را که آفریده است، دوست دارد؛ لذا خداوند نیز مخلوق را دوست می دارد. متقابلاً هر اثر هنری، معرّف و نشانگر هنرمندی است که آن را پدید آورده است. از همین روست که اشخاص مثلاً با دیدن تابلوی نقّاشی زیبایی، به ستایش نقّاش آن می پردازند و با دیدن قالی خوش نقش و نگاری، از قالی باف آن تمجید می کنند. یعنی نقّاش را در نقش و قالی باف را در قالی می بینند. به بیان دیگر، نقش، نشانگر نقّاش و قالی، نشانگر قالی باف است. لذا مخلوق نیز نشانگر و معرّف خالق است و با نگاه به آن، خالق آن را می توان دید. از همین روست که پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ: هرکس خود را شناخت، همانا پروردگارش را شناخته است.1 و قرآن کریم می فرماید: سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ: به زودی نشانه های خویش را در جهان بیرون و در درون خودشان به آنها نشان می دهیم.2 و نیز می فرماید: وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَوَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ: و برای اهل یقین در زمین نشانه هایی است و نیز در درون خودتان؛ پس آیا نمی نگرید؟3
بنابراین اثر هنری فقط معرّف و نشانگر هنرمند است و نمی تواند هنرمند را دوست بدارد. در نتیجه، از عبد جز تقلاّیی برای اظهار و ابراز محبّت نسبت به خدا بر نمی آید و بنده نمی تواند حقّ محبّت خدا را، آن گونه که سزاوار خداوند است، ادا کند. به این تقلاّ برای اظهار و نشان دادن دوستی، «تحبّب» گفته می شود. بزرگ می تواند حقِّ محبّت کوچک را ادا کند، امّا کوچک قادر نیست حقِّ محبّت بزرگ را به جا آورد و جز تحبّب از او بر نمی آید. لذا حبّ حقیقی، از جانب خدا نسبت به عبد است و از عبد نسبت به خالق خویش جز تحبّب بر نمی آید. از همین رو امام سجّاد (ع) می فرماید: اَتَحَبَّبُ اِلی لَعَلَّهُ یُزلِفُنی: به سوی پروردگارم تحبّب می ورزم، شاید خداوند مرا به خویش نزدیک سازد.4
این نکته نیز شایان دقّت است که محبّت، ابتدا از سوی خدا نسبت به عبد آغاز شده و تحبّب عبد نیز بازتاب محبّتی است که ابتدا خدا نسبت به او ابراز نموده است. لذا خداوند در بیان رابطه ی محبّت آمیز بین خود و بندگان مؤمنش، ابتدا به محبّت خویش به آنها تصریح فرمود: سپس از ابراز محبّت آنان به خداوند سخن گفت. چنانکه در قرآن کریم آمده است: يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ: خداوند آنان را دوست می دارد و آنها نیز خداوند را دوست می دارند.5

:::غیرت معشوق ازلی
خداوند غیور است و رقیب و شریک را قبول نمی کند. لذا اگر دل مؤمن در دام محبّت چیزی جز او گرفتار شود، خداوند برای رهایی مؤمن از آن دام، یا فهم و درک او را چنان بالا می برد و عمق می بخشد که به نقایص و عیوب آن پی ببرد و در نتیجه، دل از آن بازگیرد، و یا حادثه ای می فرستد و آن چیز را از سر راه مؤمن بر می دارد. زیرا هیچ چیز جز خدا شایسته ی محبّت استقلالی نیست. محبّت خدا عبد را به عروج بی پایان و تعالی نامحدود سوق می دهد، امّا محبّت استقلالی به هرچیز جز خدا، راکد کننده و انحطاط آفرین است و شخص محب را در خود متوقّف می کند و سدّ راه عروج و تعالی عبد می شود. به همین دلیل، خداوند از هر راه ممکن، مؤمن را از محبّت استقلالی به ماسوی الله خلاصی می بخشد.6
از قدح های صور کم باش مست  ***  تا نباشی بت تراش و بت پرست
عشق آن گزین کو باقی است     ***  وز شراب جانفزایش ساقی است

:::دعوی عاشقی
محبّان حضرت دوست باید از اظهار محبّت خویش به خداوند نزد دیگران، تا آنجا که به صورت اختیاری از شخص سر می زند، خودداری کنند و جز نزد محبوب، محبّت خود را پنهان و کتمان نمایند و از ادّعای عشق و عاشقی نزد این و آن به شدّت بپرهیزند؛ زیرا اوّلاً چه بسا محبّت خویش را بالاتر از آنچه واقعاً هست بپندارد و آن را ادّعا کند، و محبوب وی را محک بزند و او نتواند با موفّقیّت از عهده ی امتحان بیرون آید و با روشن شدن گزاف بودن دعویش، نزد محبوب روسیاه شود. ثانیاً رابطه ی محبّتی که بین محبّ و محبوب برقرار شده، سرّی است پنهان که آشکار کردن آن موجب مکدّر شدن خاطر محبوب از محبّتی که سرّ او را افشا کرده خواهد شد. ثالثاً ادّعای محبّت کردن نزد دیگران حاکی از این است که توجّهی به دیگران دارد و این با محبّت راستین که توجّه شخص را منحصر به محبوب می سازد، سازگار نیست.
البتّه آن گاه که آتش محبّت در وجود محب، شعله می کشد و طوفان حب برپا می شود، ناخواسته و بی اختیار حالت محب دگرگون و متلاطم می شود و آثار محبّت در حال و رخسار او پدیدار می گردد. این گونه ظاهر شدن آثار محبّت، غیر از اظهار و دعوی ارادی است و چون خارج از اختیار است نه قابل نهی است و نه مذمّتی متوجّه آن می باشد.
همچنین اگر محب در مقام تشکّر و تمجید محبوب، به خاطر آنکه قلبش را از غیر فارغ و یک سره خانه ی محبّت خود کرده است، سخن از محبّت خویش بر زبان راند و راز درون را آشکار کند، به دلیل این اظهار و ابراز نیز مورد ملامت و نکوهش نخواهد بود.
                    
 
پی نوشت ها:
1. مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 32.
2. سوره ی فصّلت، آیه ی 53.
3. سوره ی ذاریات، آیه های 20 و 21.
4. مجلسی، بحارالانوار، ج 46، ص 91.
5. سوره ی مائده، آیه ی 54.
6. باید توجّه داشت آنچه مضرّ و انحطاط بخش است محبّت استقلالی به غیر خداست. محبّت استقلالی، یعنی صرف نظر از هر چیزی، موجودی را دوست داشتن. امّا محبّت تَبَعی به ماسوی الله نه تنها زیان بخش و رکود آفرین نیست، بلکه تعالی بخش و سازنده است. محبّت تَبَعی، یعنی دوست داشتن چیزی به خاطر ربط و نسبتی که با محبوب دارد. محبّت تَبَعی به صُنع و فعل محبوب، پیامد و اثر طبیعی و نشان دهنده ی راستین بودن محبّت شخص به محبوب خویش است. لذا محبّان حقیقی خدا، همه ی موجودات و حوادث عالم را که صُنع و فعل الهی است، دوست دارند.
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست***عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
منبع : شراب طهور، مهدی طیّب، صفحه 114

سخنان استاد مهدی طیّب CD ) شراب طهور )