دنيا تنها نمود و جلوه‌اى گذراست و همچون سرابى است كه تنها جلوه‌اى از آب دارد

 

يكى ديگر از روحيّاتى كه در اثر محبّت خدا و ثبات در توحيد و نيل به اطمينان و يقين به‌وجود مي‌آيد، از يك سو، بي‌اهمّيّت ديدن ظواهر دنيا و زهد و بي‌رغبتى به آن و از سوى مقابل، مهم تلقّى كردن باطن و آخرت و رغبت و اهتمام به آن است. 1

 

در نظر عارفان، دنيا تنها نمود و جلوه‌اى گذراست و همچون سرابى است كه تنها جلوه‌اى از آب دارد ولى از واقعيّت و خواصّ آب بى بهره است و تشنه‌اى را سيراب نمى كند.

به بيان ديگر دنيا و آنچه در آن ديده مى شود رؤيايى بيش نيست كه لحظاتى شخص را به خود مشغول مى كند و پس از بيدارى، اثرى از آن بر جا نمى باشد. پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)  مى فرمايند:اَلنّاسُ نيامٌ فَاِذا ماتوا انتَبَهوا: مردم در خوابند و هنگامى كه به موت نايل شدند، بيدار مى گردند.2 آنچه شخص در خواب مى بيند رؤيايى بيش نيست. امام حسين(علیه السّلام) مى فرمايند: وَ اعلَموا اَنَّ الدُّنيا حَلوَها وَ مُرَّها حُلمٌ وَ الاِنتِباهُ فِى الآخِرَةِ :بدانيد شيرينى ها و تلخى هاى دنيا رؤياست و بيدارى، در آخرت است.3 امام باقر(علیه السّلام) نيز مى فرمايند: اَنزِلِ الدُّنيا كَمَنزِلٍ نَزَلتَهُ ثُمَّ ارتَحَلتَ عَنهُ اَو كَمالٍ وَجَدتَهُ فى مَنامِكَ فَاستَيقَظتَ وَ لَيسَ مَعَكَ مِنهُ شىءٌ. اِنَّما ضَرَبتُ لَكَ هذا مَثَلا ِلأَنَّها عِندَ اَهلِ اللُّبِّ وَ العِلمِ بِاللهِ كَفَىءِ الظَّلالِ :در دنيا همچون منزلى كه در آن فرود آمده‌اى و سپس از آن سفر كرده‌اى، منزل كن. يا با آن همچون مالى كه در خوابت آن را يافته‌اى و سپس بيدار شده‌اى و چيزى از آن در بيدارى با تو نيست، رفتاركن. بدين سبب اين مثال را براى تو زدم كه نزد اهل خرد و معرفت الله، دنيا همچون سايه ى درحال برچيده شدن است.4 و نيز مى فرمايند: هَلِ الدُّنيا اِلّا دابَّةٌ رَكِبتَها فى مَنامِكَ فَاستَيقَظتَ وَ اَنتَ عَلى فِراشِكَ غَيرَ راكبٍ :آيا دنيا جز مركبى كه در رؤيايت بر آن سوار شدى، سپس بيدار شدى در حالى كه در بسترت بودى و بر چيزى سوار نبودى، چيزى هست؟5

 

 

 

»دنيا قبر مؤمن است و قبر، يا روضهای از باغهای بهشت است و يا حفرهای از حفره‌های دوزخ؛ اِمّا رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الجَنانِ وَ اِمّا حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النّيرانِ. ان‎شاءالله دائم از نار كم شود و همه را جنان در بر بگيرد.

 

»دنیا قبر مؤمن است. شیعیان امیرالمؤمنین علیه‎السّلام قبرشان همین دنیاست و لذا هر چه در روایات در مورد عالم قبر گفته شده است را میتوانند در زندگی دنیویشان پیدا کنند. در دنیا دو دسته افراد به سراغ مؤمن میآیند و معاشر او هستند؛ یک دسته کسانی که او را اذیت میکنند و غصّه‎دار و محزون میکنند، یک دسته هم کسانی که به او محبّت میکنند و به او بشارت میدهند و او را خوشحال میکنند. این دو دسته هم‌نشین و معاشر خوب و بد مال عمل خود آدم است. این رفیقها با هم مقابله میکنند و هر کدام که غالب شد، دسته‎ی مقابل بساطش را جمع میکند و میرود.

 

انشاءالله طوری عمل کنیم که رفقای خوب زیاد شوند. از خدا بخواه که رفقای اهل دنیا را کم کنی و رفقای خوبت را زیاد کنی. کسی که رفقای قشنگش بروند و آشغالها باقی بمانند، خیلی به او سخت میگذرد و اگر آشغالها بروند و قشنگها بمانند، خیلی به او خوش میگذرد. خدا دو قبر برای مؤمن قرار نمیدهد. اگر مؤمن حواسش جمع باشد و این را پیدا کند که همین دنیا قبر اوست، دیگر پس از فوت فشار قبر و حساب قیامت نخواهد داشت، ولی اگر این را نفهمد، همه‎ی آنها پس از فوتش برای او وجود خواهد داشت. انبیاء علیهمالسّلام خواستههای مردم را برمیآورند و فشار قبر را از مردم برمیدارند. کسی که حاجات کسی را برآورده کند، فشار قبر را از او برداشته است و خدا هم فشار قبر را از خود او برمیدارد.

 

نان نداشتن، پول نداشتن، قدرت نداشتن بر انجام کاری که فرد میخواهد انجام دهد، اینها فشار قبر مؤمن است. کمک کنید فشار قبر را از مردم بردارید، چون خدا فشار قبر را در دنیا و بعد از مرگ، از شما بر میدارد. اگر اشخاص بزرگ را شناختی و توانستی فشار قبر یکی از آنها را کم کنی، برای همه فشار برداشته میشود. انشاءالله خدا فشار قبر را در دنیا از همه بردارد.

 

 

- (دریافت فایل صوتی) شرح این فراز از کتاب گرانسنگ مصباح الهدی توسّط استاد مهدی طیّب [ حجم: 3.19 مگابایت و زمان: 27 دقیقه]

 

ورود به سایت اهل ولاء

 

عارفانه ها و عاشقانه ها ؛ دنيا و آخرت

 

.: عارفانه ها و عاشقانه هاي مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي :.

 

 

* اگر دنيا براي شما زندان است . بشارت باد بر شما كه عزيز مصر وجود كه صاحب الامر است با زنداني مي نشيند ، همانگونه كه يوسف كه عزيز مصر بود با برادرش بنيامين كه زنداني بود نشست .

* دنيا كوچه بن بست است لذا هر كه داخل اين كوچه شود بالاخره بر مي گردد . انّا لله و انّا اليه راجعـــــون .

* آخرت مثل گل است ، تا دست دراز كني آن را بچيني اول خار آن آزارت مي دهد ولي بعد بوي خوش آن تو را شاد كرده و غم خار را هم از بين مي برد .

 

مصباح الهدي

 

 

دنيا ، آخرت و برزخ ( ادامه )

 

·   در نظر اهل معرفت ، دنيا حقيرتر و كم ارزشتر از آن است كه هدف زندگي شخص قرار گيرد و تمام اهتمام خويش را براي نيل به آن اختصاص مي دهد يا از بود و نبود آن متاثر گردد .

·   دنيا تنها نمود و جلوه اي گذراست و همچون سرابي است كه تنها جلوه اي از آب دارد ولي تشنه اي راسيراب نمي كند .

·   پيامبر اكرم ( ص ) : الناس نيام ؛ مردم در خوابند و آنچه شخص در حين خواب مي بيند روياست و رويا واقعيت خارجي ندارد و تنها در خيال شخص وجود دارد و پس از بيدار شدن شخص ، اثري از آنچه در رويا مي ديد بر جا نخواهد بود . دنيا رويايي بيش نيست . كسي كه خواب مي بيند كه ثروت هنگفتي به دست آورده و از خوشحالي چنان مي خندد كه حتي آثار آن در بدنش نيز ظاهر مي شود و اشخاصي كه بيدارند صداي خنده را از بدنش مي شنوند و نيز كسي كه خواب مي بيند تمام دارائيش آتش گرفته و خاكستر شده و از شدت ناراحتي به سختي مي گريد به نحوي كه آثار آن در بدنش نيز ظاهر شده و كساني  كه بيدارند صداي گريه را از بدنش مي شنوند ، وقتي اين دو نفر بيدار شوند ، نه ديناري از ثروت نفر اول در دستش خواهد بود و نه ذره اي از دارايي نفر دوم از دستش رفته است . لذا كساني كه بيدارند و صداي خنده و گريه اين دو را مي شنوند ، هم به خنده نفر اول مي خندند و هم به گريه نفر دوم . موفقيت و شكست و دارايي و تهيدستي و شادي و غم اهل دنيا ، همه بي پايه و براساس خيال است .

·   با توجه به تحقيقات علمي كه اثبات كرده است طولاني ترين روياهاي اشخاص كه طي آن حوادث دهها سال را به خواب مي بينند ، بيش از ثانيه هايي طول نمي كشد ، به اين آيه قرآن مي توان توجه كرد كه : يوم تقوم الساعه يقسم المجرمون ما لبثوا غير الساعه ، و دريافت كه ساليان دراز عمر دنيوي رؤيايي بيش نيست كه پس از بيدار شدن در قيامت ، شخص متوجه مي شود كه جز لحظاتي نبوده است .

·   پس آنچه در دنياست صرفا جلوه اي گول زننده است و نبايد فريفته آن شد . تنها ارزش دنيا به اين است كه با صرف كردن آن در راه خدا ، خشنودي و رضايت الهي را جلب نمود و به قرب الهي و كمال انساني راه يافت .

دنيا چو حباب است و ليكن چه حباب

ني بر سر آب ، بلكه بر روي سراب

آن هم چه سراب ، آن كه بينند به خواب

وان خواب چه خواب ، خواب بد مست خراب

 

·   دنيا نيستش كه نيست ، هستش هم نيست . آخرت هستش كه هست ، نيستش هم هست . در آخرت بيداري هست ، حيات هست ، عزّت هست ، غنا هست ، علم هست ، قدرت هست ، و خواب نيست ، مرگ نيست ، مرض نيست ، ذلّت نيست ، فقر نيست ، جهل نيست ، ضعف نيست . نيست آخرت هم هست است .

·   دنيا مغلوبش كه مغلوب است ، غالبش هم مغلوب است . آخرت غالبش غالب است ، مغلوبش هم غالب است . ذلت دنيا ذلت است ، عزّتش هم ذلّت است . آخرت عزّتش كه عزّت است ، ذلتش هم عزّت است .

 

·   برزخ بين دنيا و آخرت است مثل بين الطلوعين كه بين شب و روز است . مؤمن وقتي از جاذبه صد در صد دنيا خارج و به سمت آخرت جذب مي شود ، حالتي كه درصدي از جاذبه دنيا و درصدي از جاذبه آخرت بر او مؤثر است ، برزخ سير اوست . وقتي در جاذبه دنيا قرار مي گيرد ، غصه و حسرت و نگراني او را در بر مي گيرد ، و هنگامي كه در جاذبه خدا و آخرت قرار مي گيرد ، آرامش و شادي او را در بر مي گيرد . اين حالت ادامه دارد تا اينكه شخص كاملا از جاذبه دنيا خارج شود و برزخ سير او تمام شود و كاملا در جاذبه خدا و آخرت قرار گيرد و آرامش و شادي هميشگي بر او حاكم شود .

 

·   آنچه با اساس و پايدار و واقعي است آخرت و حقايق آن سوي دنيا و عالم طبيعت است . مؤمن اهل معرفت ، آخرت را هدف خويش قرار مي دهد و از دنيا براي نيل به آن استفاده و هزينه مي كند .

·   دنيا و آخرت ضد همند و هر يك را جدي بگيري ، ديگري بازي خواهد بود . دنيا بازي است و آخرت جدي است . كساني كه دنيا را جدي مي گيرند ، خدا و قيامت و دين ، همه برايشان بازي خواهد بود چون به هر قيمتي شده مي خواهند در امور دنيوي تفوق پيدا كنند .

 

دنيا ، آخرت و برزخ

 

پيامدها و آثار اطمينان و يقين توحيدي

 

7.         دنيا ، آخرت و برزخ

قرآن مي فرمايد : انما الحيات الدنيا لعب – و ماهذه الحيوه الدنيا الا لعب

* اگر آنچه تقديرالهي است واقع مي شود و آنچه خدا روزي مقرر داشته است به شخص مي رسد ، پس تلاش و فعاليت دنيوي شخص چيزي جز بازي نيست ، منتها بازي سودمندي است و اگر شخص خوب و درست بازي كند ، هم از آن لذت مي برد و هم مانند بازي هاي ورزشي كه سلامت و ورزيدگي جسم و شادابي و طراوت روان را در پي مي آورند ، موجب تكامل و تعالي انسان و قرب او به حضرت حق از طريق جلب رضايت و خشنودي پروردگار مي شود .

عرصه زندگي دنيوي به مثابه يك ميدان بازي فوتبال است كه ابتدا مربي ، توپ را به سمت بازيكنان روانه مي كند تا آنها نيز با ضربه پا آن را به سمت مربي برگردانند و با اين تمرين نحوه صحيح زدن توپ با را ياد بگيرند . سپس مربي قواعد و مقررات بازي فوتبال را به آنان مي آموزد ، آن گاه بازيكنان را به دوگروه يازده نفره تقسيم مي كند و توپ را بين آنها مي اندازد تا بازي كنند و خود نيز به عنوان داور به نظارت بر بازي آنها مشغول مي شود .

* در اين بازي اگر بازي كنان توجه داشته باشند كه هدف صرفا اين است كه از طريق اين بازي مقداري فعاليت بدني بكنند تا جسمي سالم و ورزيده و روحي شاداب و پر طراوت پيدا كنند و اساسا مهم نيست كه در طول بازي گل بزنند يا بخورند ، در اين صورت بازي گرم و شادي را انجام مي دهند و هيچ انگيزه اي براي حرص خوردن و نگراني ، يا عصبانيت و بد اخلاقي با همبازيهاي خود ، يه به خشونت كشاندن بازي و تعدي از مقررات بازي ، و ... نخواهند داشت و در پايان نود دقيقه كه داور سوت پايان بازي را به صدا درمي آورد ، بازيكنان دو تيم  دست در دست يكديگر با خنده وشادي و صميميت و محبت ، با جسمي سالم و ورزيده و روحي شاداب و پرطراوت زمين بازي را ترك مي كنند . اما اگر در جريان بازي ، فراموش كنند كه آنچه بدان مشغولند بازي است ، آن را جدي مي گيرند . در اين صورت هدف عوض مي شود و به جاي سلامت و ورزيدگي بدن و طراوت و شادابي روان ، هدف پيروزي و غلبه بر تيم مقابل مي شود . در شرايط جديد بازيكنان دو تيم در طول مدت بازي ، دائم نگران نتيجه نهايي اند و حرص و غصه مي خورند و با همبازيهاي تيم خود ، كارشان به اوقات تلخي و عصبانيت مي كشد و در رابطه با تيم مقابل بازي را به خشونت مي كشانند و براي اينكه به هر قيمت كه شده ، برنده شوند ، در موارد بسياري از مقررات بازي تخلف مي كنند و ... . هنگامي زمان بازي تمام مي شود و داور سوت پايان بازي را به صدا در مي آورد ، بازيكنان با اعصابهاي فرسوده در اثر نود دقيقه اضطراب و حرص و غصه خوردن و با كدورت خاطر از همبازيهاي خود و با آسيبهايي كه در اثر كشيده شدن بازي به خشونت ، به بدنهايشان وارد آمده است ، زمين بازي را ترك مي كنند . از دست رفتن آثار مثبت بازي و پديد آمدن اين پيامدهاي تلخ ، همه نتيجه اين بود كه فراموش كردند دارند بازي مي كنند و مساله جدي نيست .

 

* اما اگر در جريان فعاليتهاي دنيوي فراموش كنند كه دنيا بازي است و آن را جدي تصور كنند ، تعالي و تكامل انساني و تقرب الي الله فراموش شده و هدف تفوق و پيش افتادن در رقابتهاي دنيوي مي شود و آن گاه وجودشان لبريز اضطراب و حرص و حسرت و غصه مي گردد و چون مي خواهند به هر قيمتي شده بر رقباي خود غلبه كنند از مقررات بازي دنيا ، يعني احكام شرع ، تخلف مي كنند و به حقوق ديگران تجاوز نموده و به تقلب و تزوير متوسل مي شوند و پس از عمري زندگي تلخ و زجرآور ، هنگامي كه داور عالم ، پايان بازي دنيا را اعلام مي كند ، در اثر آلودگي به حرام و ظلم ، با روحي منحط ّ ، به سوي عذاب ابدي رهسپار مي گردند . از دست رفتن لذت زندگي و مبتلا شدن به اين انحطاط و عذاب ابدي و محروم شدن از كمال و بهشت جاويد و قرب و لقاء الهي ، همه به اين خاطراست كه فراموش كردند ، زندگي دنيا بازي است .

* انسانها هم در عرصه زندگي دنيوي اگر توجه داشته باشند كه زندگي دنيوي بازي است ، حين انجام فعاليتهاي دنيوي ، با اعصابي آرام كار مي كنند و لذت مي برند و انگيزه اي هم براي برخوردهاي آزار دهنده  با ديگران و يا پايمال كردن و تضييع حقوق آنها ندارند ؛ زيرا مي دانند آنچه  از روزي كه خداوند براي آنها مقدر كرده است به آنها خواهد رسيد و حرص و تقلا و تعدي به حقوق ديگران بر روزي آنها نخواهد افزود و جايي هم براي نگراني وجود ندارد چون روزي آنها تضمين شده است . در نتيجه در بازي زندگي دنيوي كه مقرراتش همان احكام شرع است ، با لذت و شادي ، فعاليتي سالم و بدون تقلب و سوء استفاده و تضييع حقوق ديگران و آلوده شدن به حرام ، انجام داده و هنگامي هم كه خداوند كه به منزله مربي و داور است ، ختم بازي دنيا را اعلام مي كند ، پس از عمري لذت و آرامش ، در حالي دنيا را ترك مي كنند كه به علت سلامت و صلاح در كارهايشان ، به مراتب بلند كمال انساني راه يافته و به سوي بهشت ابدي و قرب و لقاء الهي رهسپار مي شوند .

 

* در مدرسه آفرينش ، هدف ، تعالي و تقرب انسانها به خدايتعالي ، درس ، كسب معرفت ، و طاعت و عبادت و بندگي حضرت حق ، و زنگ تفريح كه براي بازي و خستگي در كردن ، در بين كلاسها پيش بيني شده ، فعاليتهاي دنيوي است .  

 

*   دانش آموزان مدرسه آفرينش به سه گروه تقسيم مي شوند :

اندكي از دانش آموزان هنگام زنگ تفريح ، يعني فعاليتهاي دنيوي ، گوشه حياط مدرسه ، يعني گوشه خانقاه و كنج صومعه و ديري ، افسرده و بيحال مي ايستند و در بازي ، يعني فعاليتهاي دنيوي شركت نمي كنند و تارك دنيا مي شوند . اين دانش آموزان چون در زنگ تفريح بازي نمي كنند ، خستگي كلاس قبل ؛ از بدنشان بيرون نمي رود و زنگ بعد با همان خستگي به كلاس مي روند و لذا فراگيري و رشد چنداني هم ندارند . اين دانش آموزان دچار مشكل و ناراحتي رواني اند كه در بازي شركت نمي كنند و بايد توسط مشاور و روانشناسي مورد معالجه قرار گيرند .

رسول اكرم ( ص ) مي فرمايند : لا رهبانيّه في الاسلام ؛ در اسلام رهبانيت وجود ندارد .

 

گروه دوم دانش آموزان كه اكثريت كلاس را تشكيل مي دهند ، هنگام زنگ تفريح ، يعني فعاليتهاي دنيوي ، با شتاب به حياط مدرسه ، يعني عرصه فعاليتهاي دنيوي ، مي آيند و گرم بازي مي شوند ، لكن در اثناي بازي فراموش مي كنند كه ما آمده ايم بازي كنيم تا خستگيمان برطرف شود ، لذا كار را جدي مي گيرند و درنتيجه در طول بازي چنان دچار اضطراب و حرص و غصه مي شوند و چنان با يكديگر بد اخلاقي مي كنند و به يكديگر صدمه مي زنند ، كه صدها بار خسته تر از وقتي مي شوند كه از كلاس بيرون آمده بودند . هنگامي هم كه زنگ كلاس مي خورد ، مثلا مؤذّن بانگ بر مي دارد كه حيّ علي الصّلاه ، يعني به سرعت به كلاس بياييد ، اصلا صداي زنگ را نمي شنوند و توجهي به آن نمي كنند به گونه اي كه برخي اساسا تا پايان كلاس ، به كلاس نمي روند و برخي ديگر ديرتر از ساير دانش آموزان در حالي كه بيشتر وقت كلاس طي شده و در شُرف پايان است ، صرفا براي اينكه به عنوان غائب نامشان ثبت نشود ، به كلاس مي روند ولي در كلاس هم تمام حواسشان به بازي زنگ تفريح است و براي زنگ تفريح بعد نقشه مي كشند و كوچكترين استفاده اي از مطالب كلاس نمي برند . همچون كساني كه غرق كار دنيايند و در آخرين لحظات قبل از قضا شدن ، به نماز مي ايستند و در طول نماز هم تماما در فكر كارهاي دنيويشان مي باشند . اين ها مردودين كلاس خواهند بود .

گروه سوم دانش آموزان كه اقليتي را تشكيل مي دهند ، همان اهل معرفتند كه توجه دارند كه زندگي دنيا جدي نيست و بازي است . اين گروه هنگام زنگ تفريح ، يعني وقت فعاليتهاي دنيوي ، به حياط مدرسه مي آيند و گرم بازي مي شوند ، لكن چون توجه دارند كه مساله جدي نيست ، با اعصابي آرام بازي لذتبخشي مي كنند و خستگيشان كاملا برطرف مي شود و به محض به صدا در آمدن زنگ كلاس ، نخستين كساني هستند كه در كلاس درس حاضر مي شوند و بيشترين بهره را از كلاس درس مي برند . اين گروه شاگرد اول هاي كلاس در مدرسه آفرينش اند .

اينان هم  تمامي فعاليتهاي لازم دنيوي شركت مي كنند و هم در حد معتدل به آن كارها زمان اختصاص مي دهند به نحوي كه براي امور معنوي و اخرويشان زمان كافي باقي مي ماند و هم با شادابي و طراوت كلاسهاي تعادلي و تقرب الي الله را پي در پي طي مي كنند .