بر اساس آنچه گفته شده مي توان نتيجه گرفت كه تمامي حوادث و موقعيتهايي كه در زندگي فرد رخ مي دهد و پيش مي آيد ، خواه از طريق عوامل طبيعي و غير ذي شعور و غير مختار ، خواه به دست انسانهاي آگاه و مختار ، همه ؛ كار خداست . به تعبير ديگر هيچ حادثه آفريني جز خدا در زندگي ما وجود ندارد و جز خدا احدي در زندگي ما كاره اي نيست .

 

گر رنج پيشت آيد و گر راحت ، اي حكيم

نسبت مكن به غيـــــــر كه اينها خدا كند

 

لذا امير المؤمنين (ع) فرمود : من اصبح علي الدنيا حزينا فقد اصبح لقضاءالله ساخطا و من اصبح يشكو مصيبه نزلت به فقد اصبح يشكو ربه : هركس صبح كند در حالي كه از وضعيت دنيوي خود محزون باشد هر آينه در حالي صبح كرده است كه به خاطر قضاي الهي غضبناك است و هركس صبح كند در حالي كه از مصيبتي كه براي او پيش آمده شاكي باشد هر آينه در حالي صبح كرده است كه از پروردگار خويش شاكي است .

آن حضرت در مناجات شعبانيه به خدا عرض مي كند :

الهي بيدك لا بيد غيرك زيادتي و نقصي و نفعي و ضري :  خدايا زياد شدن دارايي هاي من و كاسته شدن موجودي من و سود بردن من و خسارت ديدن من ، همه به دست تو است نه به دست كسي غير از تو .

قرآن مي فرمايد : قل اللهم ما لك الملك تؤتي الملك من تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء ، بيدك الخير : بگو اي خداي من ، تو مالك عالم ملك ( يا فرمانروايي بر عالم ) مي باشي ، به هركه بخواهي فرمانروايي مي بخشي و از هركس بخواهي فرمانروايي را سلب مي كني و هر كه را بخواهي عزيز مي كني و هر كس را بخواهي خوار مي سازي . همه اينها به دست نيكوي تو است .

در دعا آمده است :

اللهم لا مانع لما اعطيت و لا معطي لما منعت و لا راد لما قضيت و لا ينفع ذا الجد منك الجد : اي خداي مهربان من ! آنچه تو عطا كرده اي را جلوگيري كننده اي نيست و آنچه تو باز داشته اي را عطا كننده اي نيست و آنچه قضاي تو به وقوع آن تعلق گرفته را برطرف كننده اي نيست و تلاش و تقلاي هيچ تقلا كننده اي در برابر تو سودمند نيست .

·       قرآن كريم مي فرمايد :

·    قل لن يصيبنا الا ما كتب الله لنا هو مولينا : بگو جز  آنچه خدا براي ما مقرر مي سازد چيزي براي ما رخ نمي دهد . او مولاي ماست .

·    همچنين قرآن كريم مي فرمايد : ان الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون : كساني كه ايمان آوردند و بر ايمانشان جامة ظلم نمي پوشانند ، براي آنها امنيت است و آنها هدايت يافتگانند . و مي فرمايد : ان الشرك لظلم عظيم : هر آينه شريك براي خدا قائل شدن ظلم بزرگي است . پس كسي به وادي امن راه مي يابد كه براي خدا شريك قائل نشود و رخدادها را به غير خدا نسبت  ندهد .

·    لا حول و لا قوه الا بالله . حول هيئت ظاهري عبد و قوه نيروي دروني اوست . اگر حول و قوه عبد از آن خداست پس كجاي فعل خارجيش متعلق به اوست ؟

·       خدا فعال مايريد است و عبد ، فاعل است . فعال بودن خدا جايي براي فاعليت عبد باقي نگذاشت .

·    خداي متعال به حضرت داوود وحي فرمود : يا داوود تريد و اريد الا ما اريد ؛ اي داوود تو چيزي را اراده مي كني و من چيز ديگري را اراده مي كنم و واقع  نمي شود مگر چيزي كه من اراده كرده ام .

·    در آيات قرآن و احاديث معصومين عليهم السلام و ادعيه اي كه از آن بزرگواران رسيده است ، تمام افعالي كه از خلق صادر مي شود در قالب اسماء الهي به خدا نسبت داده شده است . كسي ديگري را مي كشد ، خدا مميت و ميراننده خوانده شده است . پزشكي بيماري را نجات مي دهد ، خدا محيي و حيات بخش ناميده شده است . پدري براي اعضاي خانواده اش غذا تهيه مي كند ، خدا رزاق خوانده شده است و ... آنچه به دست خلق جاري مي شود در واقع فعل ربوبي و كار خداست .

·    در قضية موسي (ع) و خضر (ع) در بيان حكمت كارهايي كه انجام داد ، در مورد اول كه سوراخ كردن كشتي بود ، گفت : من خواستم معيوبش سازم . در مورد دوم كه كشتن كودك بود ، گفت : خدا و من خواستيم كه براي آن پدر و مادر فرزندي بهتر جايگزين شود . در مورد سوم كه تعمير ديوار بود ، گفت : پروردگارت خواست كه فرو نريزد . يك وجه اين سه تعبير اين است كه سالك ابتدا به اسباب نظر دارد . سپس هم خدا و هم اسباب را مي بيند . نهايتا توجهش تنها به فاعليت خدا خواهد بود .